☂☂☂ مَــــــن و شُــــما ☂☂☂

☂☂☂ مَــــــن و شُــــما ☂☂☂

من خودمم،لطفا شما هم خودت باش :)
☂☂☂ مَــــــن و شُــــما ☂☂☂

☂☂☂ مَــــــن و شُــــما ☂☂☂

من خودمم،لطفا شما هم خودت باش :)

صورتِ زیبا یا سیرتِ نیکو!

بعضی آدمها را که می بینیم انرژی مضاعف پیدا میکنیم،دقیقا برعکسِ همان آدمهایی که با دیدنشان انرژیمان تحلیل میرود!
ملاک این انرژی گرفتن مطمئنا ربطی به زیبا بودن شخص ندارد.زیبایی آدمها دست خودشان نبوده که بخواهیم از روی آن به قضاوتشان بنشینیم.
ملاکِ زیبایی انسانها اخلاق خوبشان است.حسهای خوبی که با بودنشان در محیط پخش میشود.
ما تنها میتوانیم در مورد تیپ و نحوه ی اخلاق شخص نظر بدهیم اما هیچوقت اجازه این را نداریم که در مورد چیزهایی که صدمی خود شخص در داشتنش دخیل نبوده است نظر بدهیم.
بسیار آدمهای زیبارو دیده ام که از کنارشان بودن چیزی جز بی حوصلگی و استرس نصیبم نشده است. و چه بسا آدمهایی با چهره های متوسط و یا به اصطلاح زشت که با دیدنشان حالم خوب میشود!
شخصیت انسانها دست خودشان است پس انسانها با شخصیتشان معرفی میشوند نه با چهره ی زیبا و زشتشان.
گاهی زیبایی شخص برمیگردد به زیبایی درونشان و همانطور زشتی درونشان منجر به داشتن چهره ای زشت میشود!
بطور مثال :شِرِک شخصیت محبوب کارتون،به مهربانیش معروف است.حتی اگر به کسی بگوییم شِرِک اصلا به دل نمیگیرد چون این شخصیت به مهربانی معروف است نه به چهره ی زشتش!

بیایید انسانها را با چیزهایی که خودشان میسازند و توانایی انتخاب و تغییرشان را دارند بسنجیم نه با چیزهای خدادای!

بهشت نوشت: خدایا دیده ای زیبا بین عطا فرما که تمام آفریدگانت را به زیبایی آفرینششان ببینم نه به ظاهرِشان.آمین


اعتمــــاد


بعضی روزها که چشممون رو باز میکنیم پر از حسهای قشنگی هستیم که نمیتونیم برای کسی توصیفش کنیم.همینجوری خوش هستیم و پر از حسهای خوب.به نظرمون هوا بهتر از این نمیتونست باشه.
در عوض روزهایی هستن که بی دلیل بی حوصله هستیم و حتی اگه اون روز هوا از هر لحاظ بی نظیر باشه دنبال بهانه ای میگردیم برای غر غر کردن!!!!
و اما یه سری روزها روزهای خنثی هستن!!!یعنی نمیدونی حوصله داری یا نه!
همه این حس و حال برمیگرده به عواملی که از روز قبلش از بیرون و اطرافیانت دریافت کردی.به همه حسهای خوب و بدی برمیگرده که از محیط یا شخصی در روز قبلش وارد درونت شده...
برمیگرده به درجه ی اعتمادی که در روز قبل، از خدا دریافت کردیم.روزهایی که شب قبلش تصمیم گرفتیم به خدا اعتماد کنیم روزهای فوق العاده ای هستن.روزهایی هستن که بخاطر اعتمادت به خدا طبیعت،آدمها،اتفاقهای خوب همه و همه بهت اعتماد میکنن.
وقتی اعتماد کردن بخدا را یاد میگیریم به نوعی الگویی برای محیط اطراف خودمان میشویم که به ما اعتماد کنند،کلید تمام درها به ما اعتماد کنند،تمام مسائل به ما اعتماد کنند که ما به آنها به دیدِ مشکل نگاه نخواهیم نکرد پس بالاخره حل خواهند شد.


چقدر به خدا اعتماد دارین؟از اعتمادها و بی اعتمادیهایتان بگویید!(اینجا خانه ی استیضاح و بازخواست نیست خانه ی دل است پس با دل جواب دهید."هیچکس بخاطر احساسش محاکمه نخواهد شد.")


بهشت نوشت:خدایا از همه نعمتهایت که در حقمان روا داشته ای ،ایمان و اعتماد به خودت را از ما مگیر.آمین


پ.ن:ممنونم بابت همه دعاهای قشنگتون



نوشتم تا یادم بماند....

تا حالا شده زندگیت آشوب باشه و ناامیدیِ مطلق اما تو دلت پر از امید باشه؟این چه حسیه؟چرا انقد متناقضه؟یعنی دل آدم چی شده اون لحظه؟
آدم چه جوری میتونه از خدا اجازه بگیره؟
چه جوری میشه فهمید خدا اجازه داده؟وقتی خدا تو راهی قرارت میده بعد از طی مسیر میفهمی برای تو نهی شده این راه(البته منظورم یه سری شرایطه) باید چیکار کرد؟خدا دردو میده درمونم میده پس چرا الان راهی پیدا نمیشه؟
چه جوری میشه پاییزو با یه دلِ تنگ گذروند؟کی بلده بدونِ احساسش زندگی کنه؟لطف کنه به منم یاد بده!
چرا نمیتونم من این شرایطو درک کنم؟خدا خودش منو تو این راه انداخته پس چرا نمیذاره تا آخرش برم؟

کی شماره تلفن خدا رو داره؟لطف کنه امشب زنگ بزنه بهش بگه یکی منتظر نشونه س...منتظر معجزه س...بگه اینکه نمیدونسته اینجوریه حالا همه عقل و دل و احساسشم داده رفته به هوای اینکه این همون شاهراه زندگیش بوده،حالا چیکار کنه؟
راستی اینم بپرسه ذات همه مگه الهی نیست پس چرا دسته بندیه؟