☂☂☂ مَــــــن و شُــــما ☂☂☂

☂☂☂ مَــــــن و شُــــما ☂☂☂

من خودمم،لطفا شما هم خودت باش :)
☂☂☂ مَــــــن و شُــــما ☂☂☂

☂☂☂ مَــــــن و شُــــما ☂☂☂

من خودمم،لطفا شما هم خودت باش :)

اینم یه نوعشه...

                                  
حدود دو سال پیش یه کلاسی داشتم که کارآموزام اکثرا دبیرستانی بودن یا منتظر جواب کنکور!یه کلاس یک ماه و نیمه ای بود که بنا به راحت برخورد کردنم با بچه ها تو کلاسم راحت بودن.اواخر پایان دوره یکی از بچه ها اومد گفت: من و دوستم میتونیم شماره شمارو داشته باشیم!!
کمی فکرکردم و گفتم:بله که میشه چه اشکالی داره!خلاصه شماره رو دادم و یک ساعتی از برگشتنم از کلاس نگذشته بود که پیامک پشت پیامک و شعر و متن و در آخر خودشو معرفی کرد.متوجه شدم یکی از همون دوتا کارآموزام هستن.با خودم گفتم حالا جوگیر شده و میخواد خودی نشون بده...
خلاصه از فرداش صبح و شب نداشتم همش پیام میداد و ابراز مهرو محبت!!!!!البته گفتنی است این کارآموز من دخترخانم تشریف دارن!قضیه رو زیاد جدی نگرفتم و گفتم شاید بخاطر تنها بودنش و حالا شیوه تدریس من این رفتارو از خودش نشون میده.این پیامک ها ادامه داشت تا اینکه من برای انجام کاری مدتی مجبور بودم از سکوت کتابخونه برای انجام کارم استفاده کنم.بعد از فهمیدن اینکه من از صبح تا عصر کتابخونه هستم به بهانه های مختلف میومد.حتی یادمه یه بار بخاطر اینکه دیده بود هوا سرده پتو مسافرتی آورده بود برام!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
واقعا دلیل این کاراشو درک نمیکردم،الانم شاید خیلیاتون این خانمو درک نکنین هرچند که الانم که الانه خودمم درکش نکردم!
القصه این جریان چندماهی ادامه داشت تا اینکه واقعا حرفا و کاراش رو اعصابم بود.دیگه زیاد جوابشو نمیدادم و سعی میکردم حساسش نکنم،اما قضیه همچنان ادامه داشت و با جواب ندادنهای من شروع میکرد پیامکهایی از قبیل بی وفایی و این حرفا!!!!!!!!!!!!ماهها جوابشو ندادم و یه مدتی این جریان متوقف شد و بعد از چندماه روز از نو و روزی از نو!

و الان از اون وقتهایی است که ماههاست خبری ازش نیست و امیدوارم فراموش کرده باشه این جریانو هرچند که آخرین بار منو و بی وفاییهامو به خدا سپرده!!!

بهشت نوشت:خدایا کمک کن آنچنان که شایسته خداوندیِ توست بندگی کنم.آمین

نظرات 75 + ارسال نظر
هستی سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 22:37

نشون داد خووو... برم بخونم ببینم چی نوشته نفسی جونم...
پس بچه ها کوشن ؟؟ خبرشون نکردی عایا؟؟

غروب این ایده به سرم زد به چندتاشون گفتم
اگر نیان دوباره چند روز بعد فراخوان میزنیم

هستی سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 22:44

چ جالب... پس خانوم معلمو کلافه کردن البته بعضا اینطورین دیگه خواهرزاده منم در مورد بعضی استاداش همینطوریه حالا هی من بهش میگم نکن اینکارو اما خب خودم با اینکه شماره استادامونو داشتم اما هیچ وقت اصلا اس و اینا ندادم...
بهشت نوشت آمین

هستی جان قضیه فراتر از پیامکهای معمولی بوداصلا یه پیامکهایی میداد باورکن نامزدا بهم نمیزنن

هستی سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 22:47

جدی یاهو رو چیکار کنم نفسی... الان یهو یادم افتاد یعنی تو بگو انگار تو کل فامیل تابلو دستم گرفتم که من یاهومو حذف کردم یاهو موخوام انقده به این و اون پیغام دادم ولی هیچ کدومشون جواب ندادن بهم....

برات پیگیری میکنم حتما
مطمئن باش چاره داره

هستی سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 22:51

میسی
میگم دیگه چی بپرسم ازت، خودت راهنمایی کن سوالام ته کشید

هرچی دوست داری بپرسکاراتو آماده کن فردا بذار ببینمالانم اگه حوصله ت سرمیره شب نشینی باشه برا یه شبی که اکثریت باشن

بعدا نوشت:رفتی هستی جان؟شب بخیر عزیزم

هستی سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 23:01

نه نرفتم نظراتو برام باز نمیکرد...
باشه شب شمام خوش منم برم کارواشم... باش فردا میزارم

کلا دیشب قاط زده بود اینجا

هیلدا سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 23:17 http://successgirl7.blogsky.com


خب اونقدرام جای تعجب نداره چون دخترا زیاد لحظه ای عاشق میشن به خصوص استادی چیزی
ولی شما خانم هستید!!!!!!!!
خب یه بار یه دختر عاشق آبجی من شده بود و گل میاورد و این حرفاااااااا
ولی الان کجاست

سلام هیلدا جان/ممنونم که وقت گذاشتی
خیلی رو مخ آدم رژه میره این موضوع.میومد در خونه کادو میخرید

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 07:52

سلام نفسی
دیشب مثل سنگ افتادم تو رختخواب
ببخشید آذوقه شب نشینیتونم مهیا نبود دیگه
یعنی فکر کردی حالا گفتم طرف 4صبح از خواب پریده من خشنم؟؟؟؟؟
نه بابا

سلام بارانیاز بس که خوش خوابیامشب بیار دور همی بخوریم وبخندیمخشن که چه عرض کنم دهشتناکی

مهدی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 11:15 http://ruhallah-fa.blogsky.com

سلام
با مطلبی با عنوان«سیلی آبدار امام خمینی به یک درویش» به روزم.
خوشحال میشم تشریف بیارید نظرتون رو در موردش بیان بفرمایید.
تشکر

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 17:28

حالا شماره موبایلتو بده
میخوام چند برابر طرف واست مزاحمت ایجاد کنم

عاقا مامانش امروز اومد ازم حمایت کن
گفت بیشتروبیشترش کن
جدیتو بیشترش کن

واقعا از همین تریبون اعلام میکنم خدا بهت رحم کنهبابا غیرتی
یا خدا!اینسری فکرکنم فلکش کنی

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 21:49

چرا واسه مردم حرف در میاری؟
من و فلک؟
من وخط کش؟
من و خشونت؟
من فقط میترسونم
باقیش کار خداست

امروز رفتم دستکش پزشکی گرفتم
بیچاره ها فکر کردن خریدم که گوششونو ببرم
منم تکذیب نکردم

آره معلومه دیگه به من که نگو
واقعا میخوای قیمه قیمه شون کنی؟

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:12

حالا قیمه قیمه هم که نه
قورمه قورمه

واییی پس قورمه شونم میخوای بکنی
++تدریس میکنی؟یا تفننیه؟

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:15

نفس جان قربون دستت یکم برو اونورتر میخوام سفره پهن کنم
از شما که بخاری بلند نشد
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/6/67/Yalda_setting.jpg

ایشششش حالا این یه گُله جارو زیاد دیدا
وای چه حس خوبی داره این سفره

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:17

نه بابا تفریحی میزنم
رفیق ناباب
خودت که میدونی...

آهان پس دوستای ناباب کشوندنت به اون سمت
نه من خودم چیو میدونم من چشم و گوش بسته و آفتاب مهتاب ندیده ام من چیو میدونم

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:18

رفتم تا افغانستان از خود طالبان آذوقه امشبو خریدم
http://www.loghme.com/Image/News/2011/12/571_634600735395623750_l.jpg

یعنی اوضاع انقد بی ریخته؟
حالا دقیقا کدومشونی؟

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:20

دیگه رکود اقتصادی و گرونی و...
آجیلم که خودت میدونی....
http://multimedia.mehrnews.com/original/2009/12/498373.jpg
اینجا دارم چونه میزنم دقیقا

چونه ت درد نکنه

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:22

منظورم اینکه خودت دستت تو کاره میدونی رفیق ناباب و...
اتفاقا واقعیتش خودم خواستم نه دوستام
نفسی معلم بچه های استثنایی هستم

واقعا الهی ی ی ی پس کارت یکم مشکله
من گفتم بچه های الان از کسی بابت درس نمیترسن پس ماجرا این بودهخدا کمکت باشه بارانی

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:25

الان اینجا من اومدم اونجا به دوستم سر بزنم
بعد 70 سال تو بالاخره از خودت اطلاعات دادی گفتی باران بیاوهمدیگه رو ببینم تا1نفس باقیه
منم اومدم پیشت
جفتمونم خوشتیپ
http://www.peymooneh.com/cook/imageService?imagePath=/recipeImg/80/mainImg/13_8609280413_L600.jpg

تازه همن شب اسمتم بهم گفتی
آدرس وشماره تلفنم دادی

وای چقد باحالیم ما
اونی که تو کنج نشسته هم فکرکنم هستیِ داره غریبی میکنه

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:27

البته بچه های نخبشم بیان زیر دستم، موش میشن[آیکون نغمه ای]

واااااای چه ابهتی

هستی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:27

سلام علکم... به به چشم و دلم روشن بدون من شب نشینی برگزار کردین...
والا خجالتم خوب چیزیه هاااا من پس اینجا برگ چغندرم یهنی... نه جون من برگ چغندرم؟؟
چراااا بزرگ مجلسو دعوت نمیکنید اخه؟؟؟ ایــــــــــــــــــــــــــــــــش

سلام به هستی شیش لول بندچرا انقدِ عصبانی
اومدم بهت بگم گفتم شاید تا تو بیایی این بارانی خوابش ببره

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:29

آره تو دلش داره سنتی میخونه
آقاشون اجازه نداده زلفش تو عکس ما بیفته.آخه خیلی غیرتیه

منو تو هم که اسدیماز ترسمون کسی نمیتونه بگه بالا چشمت ابرو غرش میکنیم

هستی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:30

پشت سر من داشتین حرف میزدین ای شیطونااااا
نخیرم من اون نیستم حالا کدوم نفسه کدوم بارانی... خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

من اون روسری سفیده ام

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:31

نفسی چرا دوبهم زنی میکنی؟
والا

من الان سه بهم زنی کردم
انصافی مرداد ماهیا اینجورین بعضی وقتا مثل شیر غرش میکنن

هستی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:33

بارانی مگه دستم بهت نرسه...
وااااا نفسی بیام لپتو بکشم چه مادربزرگ باحالی شدیااااا
بارانو نیگا چه خوشتیپ موشتیپ کرده بابا ایول...
من بدبخت فلک زده ام همه جا کوزتم...

هستــــــــــــــــــــــیانقد خندیدم به این کوزت گفتنتا
از بس ناز هستی گفتیم روتو بگیری اونور چشمت نزنن

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:35

گاهی هم مثل ببر پنگال

انصافی قبول داری؟
اصلا از اون گاردی که تو تولدت گرفته بودی و مثل شیر سر کیک تولدت مواظب بودی معلومه

هستی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:36

نفسی یه سوال علمی فرهنگی هنری داشتم... کتابی واسه آموزش کورل میشناسی؟؟ قشنگ گام به گام و خوب باشه دیگه

کتابهای آموزشی که گام به گام و موبه مو توضیح داده باشه برای اول کار کتابهای بچه های کارودانش خوبه
میخوای کورل کارکنی؟

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:39

عاقا اون همش فیگور بود
همه کیکه رو سیخونک زدن
خودم دلم نیومد بخورم.فقط نظارت میکردم به همه مهمونا خوش بگذره

این مرامه مرداد ماهیاس دیگهاصلش همون شیر بودنشونه

هستی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:40

میسی نفسی نازی هم از خودته خانومی :****
راست میگه نفسی، تو اون عکسه خیلی خوجله افتاده بودی بارانی... ولی انقده نامرتی ــــا عکس بزرگیاتو یه جوری انتخاب کرده بودی ک عمرا بتونیم تشخیصت بدیم... بوخوداااا

عکس میانسالیشو که فرستاده خوب نگاش کن

هستی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:42

بابا کلاسشو پارسال رفتم آخر ترم رفتم و افتاد توی ایام امتحانای میان ترم... منم ک تنبل اصلا درست و درمون واسش جزوه ننوشتم بعد الان هر چقد نگاهش میندازم هیچیشو نمیفهمم...
اصن مخ ک نیست لامصب تیک تیک میکنه... نــــــــــــــــــــخند نگه داشتم واسه روز مبادا

پس اوستاکاری براخودتکتابشو میتونی دانلود کنی کتابای کارودانشو خوب تدوین میکنن

باران چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:45

http://www.takedel.com/Pictures/20111126/TakeDel.Com-dfced0c972.jpg


هستی بالاخره عکس کارات 70 سال آینده گذاشته میشه رو وبلاگت


شب بخیر بچه ها
بوس پروتزی شبانه

خدایا
شبت بخیر بارانیِ بوتاکسی

هستی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:47

آهان باشه دستت طلا...
بارانی تو نمیخوای اسمتو در گوشم بگی... نفس تو چی؟؟؟ تو هم اسمت قلابیه عایا؟؟؟

یه دونه از کاراتو هوا کن بذار ببینیم دیگه
باران رفت هستی هم وزن اسم خودته اسمش

هستی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:51

خخخخخخخخ بارانی خووو هم تمرین میکنم هم دوست دارم کار درست و درمون بزارم دیگه...
ولی امشب دیگه میزارم بوخوداااا...
همش تخصیره شوماهاس دیگه الان داشتم میرفتم کار انجام بدم دیدم شوما هستین اومدم اینجا... اصن عامل انحرافین...
شوخیدم بابا
الهی این منم... آره دیگه ببین بینوا کوزت چ پیر شده
الهی دلم واسه خودم سوخیده شد

نه دیگه یهو کار خوب بذاری توقعها ازت میره بالا
کی هوا میکنی دقیقا؟
کوزت چیه سیندرلایی بابا
یه سر اینجا بزن
http://www.takbook.com/2846-computer-ebook/%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4-corel-draw-x4/

هستی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:52

تو خسته نشی انقد اطلاعات میدی ها ها هااااا؟؟
حالا هم وزن کدوم اسممه

اسم اصلیت که من حدسش زدم

هستی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:57

ای ناقلا...
تو اصن اسم منو از کجا میدونی هان هااان هاااان؟؟
اسم خودتو بگو دیگه نفسی.... جیغ میکشماااا ماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااماااااااااااااااااااااااااااان

داد نزن اینجا بچه خوابیده
از جن آ پرسیدم گفتن

هستی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 22:59

خووو باشه اصن نگوووو... منم قهلم باهات
من دیگه برم شبت پرستاره

قهرنکن دختری
منتظر کارات هستم
شب بخیر هستی جان

باران پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 21:58

باران پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 21:58

باران پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 21:59

باران پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 22:00

باران پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 22:00

40 شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

نمیدونم

باران پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 22:04

نفسی از عصر پای سیستم
برم استراحت؟

چیکار میکردی پای سیستم؟

باران پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 22:07

شکلک دانلود میکردم

چه شکلکی
+برو بخواب شب بخیر

هستی جمعه 19 مهر 1392 ساعت 01:21

با تو که قهلم نفسی :((((
فک کردی یادم میره... نچ اصلاااا

خواهش میکنم یادت بره

باران جمعه 19 مهر 1392 ساعت 20:10

معصی شنبه 20 مهر 1392 ساعت 08:32

سلام نفسی...
عجب...تا این حد....

سلام مامان معصومهخوبی؟نی نی خوبه؟
آره بابا تا اون حد

باران یکشنبه 21 مهر 1392 ساعت 22:52

صابخونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بله بارانی

زهی دوشنبه 22 مهر 1392 ساعت 16:56 http://zohi-zendegi.blogsky.com

سلام، نفس جون، مرسی که آدرس وبلاگتو بهم دادی
میرم میخونمش

راستی خوب آدما رو میشناسیا
حکایت خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر ست،
زندگی من شده

سلاااااااااااااااااااااااام
وای ببینید کی اینجاست
خوش اومدی زهی جونم
همه چی درست میشه مگه نه

زهی دوشنبه 22 مهر 1392 ساعت 17:43 http://zohi-zendegi.blogsky.com

آره، درست میشه، با دعای تو حتمن میشه

فدای هم سِند و سالی خودم بشم من

هستی سه‌شنبه 23 مهر 1392 ساعت 11:07

کجا من کلاس میزارم آخه نفسی....
بیا بوخون ببین چی نوشتم بعد اونوقت هستی کلاس میزاره

کلاس گذاشتن خودش نوعی کلاس محسوب میشه.نفس (ره)

باران سه‌شنبه 23 مهر 1392 ساعت 17:51

نفس امروز یکی از بچه ها میگفت من زن میخوام:


واقعا؟

زهی چهارشنبه 24 مهر 1392 ساعت 14:06 http://zohi-zendegi.blogsky.com

نفس جون عیدت مبارک فدات شم

فدای تو گلم
عید تو هم مبــــــــــــــــــــــارک
تازه تولدمم هستمن متولد عیدقربانم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد