☂☂☂ مَــــــن و شُــــما ☂☂☂

☂☂☂ مَــــــن و شُــــما ☂☂☂

من خودمم،لطفا شما هم خودت باش :)
☂☂☂ مَــــــن و شُــــما ☂☂☂

☂☂☂ مَــــــن و شُــــما ☂☂☂

من خودمم،لطفا شما هم خودت باش :)

موضوعِ انشا...


یکی از موضوعِ انشاهای ثابت در دورانِ مدرسه "علم بهتر است یا ثروت" بود!
همه یِ انشاها شبیه بهم از آب در میومد،چون همه علم رو به ثروت ترجیح میدادن!و اما اون تعدادی هم که دوست داشتن بگن ثروت بهتر از علمِ حالا یا خجالت میکشیدن یا میترسیدن محکوم بشن به خیلی چیزا اونام مینوشتن علم بهتر از ثروت است.صادقانه بخوام بگم اصلا موردی رو به یاد ندارم که تو انشاهاش گفته باشه ثروت بهترِ!
شاید بخاطر همین مورداس که بچه های اون دوره که جوونهای الان باشیم خوب بلدیم درس بخونیم اما بلد نیستیم پول دربیاریم!یعنی آموزش ندیدیم که چطور میشه تلفیقی هم درس خوند هم کسب درآمد داشت.یه جورایی تک بُعدی بزرگ شدیم.
چی میشد تو همون دوران، مشاوره یِ تحصیلیِ مدرسه مون که همیشه سایه شو میدیدم(مثل بابا لنگ دراز)  میومد و این موضوع رو مورد بررسی قرار میداد و میگفت هم علم میتونه باشه هم ثروت!هم میتونی درس بخونی و هم کسب درآمد!!! و راهکار ارائه میداد اونوقت نتیجه ش این میشد که الان خیلی از جوونهایی که بعد از فارغ التحصیلی دچار افسردگی و سردرگمی میشن میتونستن امیدوارتر به آیندشون نگاه کنن.
اکثرا جسارتِ لازم برای کار رو ندارن چون احساس میکنن تو همون دانشگاهشم چیزی یاد نگرفتن که بخواد به دردشون بخوره!!!
و این میشه که ما خودمون اجازه میدیم اونی که فقط ثروت داره کیلومترها از ما جلوتر باشه!نمیگم بحث جامعه و محیط هم هست اما باید قبول کرد که ما از بچگی کارآفرینی رو یادنگرفتیم.یادنگرفتیم هنگام تحصیل هم میشه مفید واقع بود.و تازه بعد از پایانِ تحصیله که ما می مونیم و ما!
ما یاد گرفتیم که فقط درس بخونیم اما بلد نیستیم ازش استفاده کنیم!بلد نیستیم از مهارتهای فردیمون در جهت کسب درآمد کمک بگیریم!همیشه فکرکردیم فعلا نیازی ندارم و مورد حمایت خانواده هستم اما هیچ وقت از این بُعد یادنگرفتیم به قضیه نگاه کنیم که من میتونم برای خودم مفید واقع بشم و مستقل عمل کنم.
استادی داشتم که خاطره ای درباره دانشجوهای توریستی که به ایران اومده بودن تعریف میکرد.میگفت بعدِ کلی صحبت و گرم گرفتن باهاشون ازشون پرسیدم هزینه ی مسافرتتون برای ایرانگردی سنگین نیست؟شما که دانشجو هستین خوبه میتونین هزینه های اینجوری داشته باشین! استاد میگفت در جوابم گفتن زمانی که تصمیم گرفتیم برای تعطیلات یه مسافرتِ یک ماهه به ایران داشته باشیم تصمیم گرفتیم در مزرعه ای به عنوان "سیب چین" کار کنیم و تلاش یک ماهه یِ ما تمام هزینه ی این سفر رو مهیا کرد!بدون شرح!!!!!

نظر شما چی بوده؟علم بهتر است یا ثروت؟!الان چطور؟علم بهتر است یا ثروت؟!

بهشت نوشت:خدایا مرا همتی والا قرار ده تا بتوانم از تمام نعماتی که ارزانی ام داشته ای استفاده نمایم.آمین
نظرات 15 + ارسال نظر
نغمه های دلتنگی دوشنبه 14 مرداد 1392 ساعت 10:10 http://naghmehaydeltangi.blogfa.com

سلام من از همون بچگی میگفتم ثروت.
چون میدیدم افرادی رو که بخاطر فقر حتی از تحصیلم دور موندن.
یادم نمیره موقع عید واسه 1عده که مشکل مالی داشتن پول جمع میکردن و صداشون میکردن و بهشون کفش و لباس میدادن.یکی دوتاشون به خاطر همین فقز مالی دیگه ادامه تحصیل ندادن.
این کارشون خوب نبود چون همه میفهمیدن که اون بچه فقیرِ و گاهی بعضی از بچه ها بهشون سرکوفت میزدن
هیچوقت اما جرات نکردم تو انشاهام بگم ثروت بهتره و دلایل خودمو بگم به همون دلایلی که خودت نگفتی نتونستم بگم
الانم میگم اگه مال باشه ادامه تحصیل واست راحتِ...هر جای دنیا میتونی ادامه بدی به شرطی که مغزشم داشته باشی
البته قبولم دارم که ما یاد نگرفتیم با استفاده از دانشمون در صدد کسب درآمد درست باشیم.
یعنی جرات نداریم خودمونو نشون بدیم تو اجتماع...
متاسفانه جامعه امونم طوری شکل گرفته که واسه علم و دانش افراد ارزش زیادی قائل نیستن.

سلام نغمه جانم
آره راست میگی چقدم ضایع بهشون کمک میکردن متاسفانه
ممنونم که دقیق خوندی

هستی دوشنبه 14 مرداد 1392 ساعت 18:34

سلام... پستت چقد ارومم کرد نفس جان
یادمه که همیشه میگفتم علم بهتره چون میترسیدم از مسخره شدن و زیر سوال رفتن که اگه بگم ثروت یعنی بچه تنبلم و هیچی حالیم نیست و دوس ندارم درس بخونمو و اینا پس همیشه میگفتیم علم
اما علم هم تا وقتی ثروتی نباشه نخواهد بود
ای بابا چی یاد دادن به ما تو دوران مدرسه مون... همینکه ادم اعتماد به نفس نداشته جرات نداشته باشه حرفش رو به زبون بیاره و حالا همین بشه بزرگترین معضل تو زندگی خیلیامون یکیش خودم
که مدام حس ادمی رو دارم که هیچی بلد نیست و ترس از حتی یه مصاحبه کاری و خودمو دست کم گرفتن و اخرشم عقب موندن از خیلیاااا
خیلی جاها اینو تو زندگیم حس کردما شایدم اشکال کار از خودمه...
حالا ما خوبه ایم خدا به داد نسل جدید برسه...
راجع به این کار کردن و اینام یه مساله ای که وجود داره به غیر از نداشتن اعتماد به نفس و اینا اینه که کار کردن رو عار میدونیم میگیم مثلا من لیسانس دارم برم فلان کار رو انجام بدم و البته گاهی هم میبنی طرف خودش مشکلی نداره خانواد ه بهش تحمیل میکنن که برای تو زشته و به فک و فامیل چی بگیم...
این خانه از پایبست ویران است
آیکون گریه هم که نداری

سلام هستی جان
خوشحالم که آرامش بخش بود
نه عزیزم اشکال کار بخشیش از خودِ آدمه اما عمده ش برمیگرده به همون دوران مثلا من الان یه دوستی دارم با اینکه ارشدشو گرفته و داره برا آزمون دکترا میخونه اصلا جسارت کار کردن نداره!!!!با اینکه رشته ش ریاضیه و اکثرا تئوریسین محسوب میشن اما میترسه.....
متأسفانه هرچی میکشیم از افکار غلطِ
مثلا به عقیده ی ِ من پسربچه رو باید از یه سنی به بعد تابستونا بفرستی بره کارای فنی یادبگیره دخترا هم میتونن کارهای مهارتی داشته باشن اما متاسفانه اینا کسرشأن محسوب میشه تو جامعه ی ما

بهار13 چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت 00:32

سلام نفسی اول از همه تولدت با تاخیر مبارک تو وبلاگ دوستان تبریک گفته بودم اما قالب عوض شده بود لینک وبلاگتو نتونستم پیدا کنم که اینجا هم بهت تبریک بگم....ایشالا 120 ساله بشی و به آرزوهات برسی....(آیکون بوس نداره اینجا:دی)
در مورد این پست من وقتی بچه بودم می گفتم علم اما چند ساله که به این نتیجه رسیدم که بدون ثروت اولیه علمم نمی تونی داشته باشی...
واقعا حق داری عوض اینکه اینقدر از مغزمون واسه درس خوندن استفاده کنیم یخرده باید رو اعتماد به نفسمون واسه مستقل بودن فکر کنیم هرچند که اغلب خونواده ها مخالفت می کنن اما خودمونم بی تقصیر بی تقصیر نیستیم....
ببخشید طولانی شد....

سلام عزیزم
ممنوووووووووووووووووووووووووووووووووووووونم
واقعا نمیدونم چرا کار کردن کسر شأن دونسته میشه بعضی وقتا
خواهش خوشحالم که نظرتو کامل گفتی و وقت گذاشتی

سما چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت 00:48 http://samaiiii.blogfa.com/

سلام نفسی جونم چطوری خانووم؟
کاملا با حرفات موافقم منم مثل همه میگفتم علم بهتره هر چند تو دلم میگفتم ثروت. اما با قاطعیت الان میگم ثروت اگه باشه همه چی داری بدون اغراق... بستگی به طرز نگاه داره.
من ترم آخر دانشگاه کارآفرینی برداشتم که اختیاری بود یه واحد عملی که استادش بهمون یاد میداد چطور بتونیم با چیزهای کوچیک پول دربیارم چطور جسارت داشته باشیم ما یه روز سلف دانشگاه رو تعطیل کردیم و ناهار کل دانشگاه رو دادیم و باهاش پول درآوردیم.یاد گرفتیم نترسیم و جسارت داشته باشیم اما فقط مال دانشگاه بود اومدیم بیرون به لطف امکانات وسیع که در اختیارمون بود و تورم بالا عملا نتونستیم هیچ کاری بکنیم. ما نسل مظلوم مملکتیم همیشه بدترین ها نصیب ما شد.
حالا میبینم اگه پایه ای همچین چیزی به ما یاد داده میشد الان وضعمون خیلی بهتر بود.

سلام سمایی
آره منم کارآفرینی داشتم سه واحد خیلی کلاس خوبی بود
اما این کلاس و آموزش بایداز دوره مدرسه میبود اونوقت که جسارتها هنوز بالا بود....

:) چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت 05:16 http://http://sabooooour.blogfa.com/

سلام ...
این وبلاگ رو زدم تا اونایی که سنگ صبور ندارن و دلشون دردو دل میخاد بیان و بگن حرف دلاشونُ....

ماهمه از خاکیم...

همدیگرُدرک میکنیم...

شاید دردو دلی هست حرفی هست که نمیتونی به کسی بگی و تو دلت سنگینی میکنه اینجا همه غریبه ایم بگو تا سبک بشی وخلاص......

منم مثل شمایی که داری اینُ میخونی انسانم میخام همدردت باشم:)

ماهمدیگرُ نمیشناسیم اما هممون یه چیز مشترک به نام "قلب" داریم....

هرکی هرچی دلش خواست بگه که دلش خالی بشه و آروم بشه تو کامنتا بنویسه براش پست میکنم....

روزگارتون بخیروباخدا....

هستی پنج‌شنبه 17 مرداد 1392 ساعت 12:15 http://rosvaye-zamaneh.blogfa.com

امشب اگه اس ام اس زدی جواب ندادم نگران نشو
یه چند ساعتی نیستم نه که ماهم باید برم رویتم کنن !


عیدت مبارک نفسی

سلام هستی جان
عیدت مبارک دختری
بگوخب

باران(نقطه سر خط) یکشنبه 20 مرداد 1392 ساعت 18:47 http://sahel92.blogfa.com/

سلام نفس
دلم برات تنگ شده بود
الان وقت ندارم
بعدا میام میخونمت

سلام بارااااااااااااااااانی
هروقت دلت خواست بیــــــــــــــــا بخون

باران(نقطه سر خط) سه‌شنبه 22 مرداد 1392 ساعت 19:11 http://sahel92.blogfa.com/

اجازه؟

ما جفتشو باهم دنبال میکنیم...ولی علم بیشتر میچسبه از ته دل گفتما

بفرما تو دمِ در بدِ
آآآفرین آفرین
من نگفتم علم یا ثروت کدومشون بهتر منظورم این بود بتونیم ازش استفاده خوب کنیم و علم و دانشمون جسارت و کارآفرینیمونو ببر بالا نه که به چشم مانع بهش نگاه کنیم

باران(نقطه سر خط) جمعه 25 مرداد 1392 ساعت 09:57 http://sahel92.blogfa.com/

نفس کوجایی پَ ؟؟؟؟؟؟

همین حوالی

باران(نقطه سر خط) شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 15:18 http://sahel92.blogfa.com/

مرسی بابت تبریکت نفسیییییییییییییی


خلاصه که تو ونفس قلبمو شادکردین

خواهش بارانی
بابا من برات یه عالمه شعرای خوشگل موشگل نوشته بودم اما هیچکدومشون نیست

+خدا دلتو شـــــــــــــــــــاد کنه.الهی آمین

++ببخشید دست خالی اومدیم آدرس بده بیایم کیک بخوریم

+++کلا من و نفس خیلی باحالیم

باران(نقطه سر خط) شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 15:19 http://sahel92.blogfa.com/

اصلاح میشه
تو وهستی

نه دیگه همون من و نفس

فریبا شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 16:40

این سخته نفسی نمیشه ی موضوع دیگه بدی...
مثلا تابستان خود را چگونه گذراندین؟
من انشام خعلی خوب بودا...

ولی جدا از شوخی بچه های الان اصلا دنبال درس نیستن ...
من یکی دو موردشو 3 بعدی دیدم که قید درسو زده دنبال کاره واسه پول دراوردن....
ب منم میگن درس نخون فایده نداره....

سلام به فریبای فریبنده
اصلا یه قسمت میخوام بذارم در مورد موضوع انشاها

اینا هم دارن از یه طرف بوم میفتن
چه آینده ای بشه آینده ی این بچه ها

هستی یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 20:30

سلام... نفسی خانومه ما کجا سرش گرمه که نیست اصن؟؟
بابا دلمون برات تنگید...
والا از ترس شوما دیگه غلط بکنیم دلتنگ بشیم وناراحتی کنیم یهو دیدی با دسته بیل افتادی دنبالم حالا نزن کی بزن
الان بوخوداااا از دپرسینگ در اومدم این شلکی شدم
ممنونم که همیشه ببه یادم هستی (آیکون ماچ تفی)

سلام به هستی
همین حوالی هستم
نه دیگه خشونتم اونقدرام بالانیست
أه أه

باران(نقطه سر خط) چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 11:08 http://sahel92.blogfa.com/

سلاااااام
عکسای دیشبت چه خوشمل بود
حالا من موندم پشت درای بسته
تکنولوژی آموزشیالبته ماکه مثل شما مهندس نیستیم

سلام به به بارانی
از این ورا
فکر کردم اومدی شماره مدرسان شریفو بدی
بابا تکنولوژی آموزشی بابا باکلاس. اصلا یه پست بذار در این رابطه بیشتر توضیح بده شاید تغییر مسیر دادم

+++الهی ی ی ی چقد مبهوت موندی پشت درای بسته

نازی شنبه 23 شهریور 1392 ساعت 17:32 http://jelousoplez.blogfa.com

سلام نفس جون خوبی؟ این پستتو خیلی دوس داشتم کلی ازش انگیزه گرفتم

سلام نازی جون

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد