تو ماشین نشستم و منتظرم که حرکت کنه.کنار دستیم میتونه یه خانوم باشه که بیاد بشینه و من راحت و بی دغدغه در طول مسیرم به فکرهایی که مجال فکرکردن بهشون نداشتم رو مرور کنم،غرق بشم تو افکار خودم.اما....
البته عکس العمل ها متفاوته!!اکثر خانمها از ترس آبرو و شاید اینکه روشون نشه چیزی نمیگن و اون آقای به اصطلاح محترم کمال سوء استفاده رو میکنن از این سکوت!!!یه سری همونجا تذکر میدن و تا انتهای مسیر دیگه این درگیری رو ندارن!!!
شما از کدوم دسته هستید؟چقدر حریم شخصیتون براتون تو یه همچین فضایی مهمه؟؟
بهشت نوشت:خدایا مرا شخصیتی بخش که شایستگیِ بندگی آفریدگاری چون تو را داشته باشم.آمین
ای خدا یه امروز بگذره!
ای خدا این یه ماه یه تموم میشد بعد اونوقت میفهمیدم زندگی یعنی چی!
ای خدا این یه سال بگذره،هیچ خیری ازش ندیدما فقط بگذره بریم سال بعد!
زمانی که از گذروندن یه سری دقایق و روزهها و ماهها و حتی سال عاجز میمونیم میشنیم و همش یه خط میکشیم تا زودی چوب خط پر بشه و اون لحظه بگذره به امیدِ یه روز و یه شروع بهتر!
اما نمیدونیم که این عمرِ که داره میگذره!خب زندگی یعنی همین دیگه!!!همیشه برای شادی کردن و محبت کردن و دوست داشتن و خوش بودن دنبال یه فرصت مناسب میگیردیم!حالا این فرصت مناسب حتما باید ویژگی هایی از قبیل:داشتن حس و حال مناسب،نداشتن کار،یه روز کاملا آزاد و .... باشه!در واقع همش داریم پشت سر میندازیم تا اون وقت ایده آل فرابرسه.هیچوقت سعی نمیکینم از زمان و فرصت باهم بودن نهایت استفاده رو ببریم البته در همه کارها به همین منواله!یه جور تسلسل داره فراهم کردن این شرایط!
واقعا چرا اینجوریه؟!!
شماهم اینجوری هستید یا فقط مختص به منِ؟!!
بهشت نوشت:خدایا مرا بینشی زیباعطافرما تا قدر تک تک نفسهایم را بدانم.آمین
بعضی شخصیتها خیلی در ذهن ماندگارند .نمونه صبر و استقامت و آرامش!!!در زندگیشان طعم هر نوع سختی را چشیده اند به ازای شیرینی لذت حضور خدا درکنارشان!!!!سختی که میگویم منظورم از این سختیهای روزمره نیست،از آن غمهای کمرشکن و مو سفید کن روزگار است!
در زمان سختیها وقتی یادشان می افتم عظمت وجودشان و مصایب و سختیهایی کشیده اند ناخودآگاه مرا وادار به سکوت میکند.دست از گله و شکایت برمیدارم و غرق در شخصیت وجودیِ این اشخاص میشوم!!!عالمی دارد دنیایشان.گاهی دختر هستند و گاهی خواهر و در راستای تمام اینها مادر!!!!در عین نرمش و لطافت مانند کوه هستند و صبور....
عمه ای مهربان!داغ مادر و پدر می بینند و صبورند!!داغ فرزند و برادر می بینند و دم برنمیاورند...
در بسیاری مواقع درگیر شخصیت حضرت زینب(س) و صبرشان میشوم.درگیر تمام لحظاتی که بر ایشان گذشته.درگیر تمام مصایبی که به چشم دیده اند...تا زمانی که انسان داغ عزیز نبیند درک اینگونه مصایب کمی سخت است و شاید من نیز کمی درک کرده باشم....
چقدر دوست دارم غرق این شخصیت بشوم....
کدام شخصیت تاریخ شمارا بیشت درگیر خود میکند؟؟!!
بهشت نوشت:خدایا صبری از جنس صبر حضرت زینب عطافرما.آمین
میرسیم به دانشگاه!!!
هر رشته ای که انتخاب بشه از همون ترم اول باید مثل یه کارشناس برخورد کنی تا مبادا کم بیاری.وای به روزگارت اگه رشته ای انتخاب بشه که اکثریت میشناسنش و صاحب نظر هستن!!!!توقعاتی ازت دارن که اگه نتونی برآورده ش کنی واویلاست!!!
حالا این سوال پیش میاد که آیا با یه سوال میشه محک زد که اونطرف چیزی از اون درس حالیش نیست؟آیا همه ی اون درسهای تخصصی در یه سوال پیش پا افتاده خلاصه میشه؟!!!
البته من به شخصه اعتقادم بر اینه که شخص علاوه بر مهارت تئوری مهارت عملیشم باید بالا باشه اما این دلیل نمیشه هر تکنولوژی به روز رو همه بلد باشن.مثلا اونی که رشته ش نرم افزار قرار نیست همه ی نرم افزارارو بلد باشه!!!اونی که رشته ش ریاضیه قرار نیست همه فرمولها و مسائل رو بلد باشه!!!...
تا حالا از این اتفاقها براتون افتاده؟!!!
بهشت نوشت:خدایا مرا توانایی بخش که در جهت کسب رضای تو گام بردارم ولاغیر.آمین